ثبت خاطرات
سلام به بچه ها گلم امشب اومدم تا یه کوچولو از بازیها و کاراتون براتون بنویسم اول از کییییی
باشه اول بزرگتر امیر سهیل جوجوی مامان
پسرم این روزا حساااااااااابی مشغول بازی و شیطنت هستی و حسابی از تعطیلات تابستانیت استفاده میکنی .شبا هم که موقع خواب شروع میکنی تو تخت خودت یکی از کتابهایی که داری رو میخونی وایییییییییی مامانی نمیدونی چه کیفی میکنم که میبینم اینقدر قشنگ کتاب میخونی گل من
سارا خانوم پرنسس مامان هم که حسابی حرف زدن رو کامل یاد گرفته و ماشالله همه چی رو میگه یه دوتا کلمه حرف بد هم یاد گرفتی مامانی که خوب نیست و همه باید ترکش کنیم
سارا و عصبانیت و شیوه تربیتیش برای آقا جونش :
مثلا تا میبینی داریم داداشی رو دعوا میکنیم یا یه نفر کار بدی کرده و از دستش عصبانی هستیم میگی بیشوووره؟ احمده(احمقه)؟خیلی خنده دار میپرسی ازمون و ما شرمنده میشیم که شما ب زبون میاری عزیزم . چند روز پیش آقا جون و مامان جون خونمون بودن و آقا جون میگفت دیگه غذا نمیخوره و شما خیلی جدی از سر سفره پاشدی گفتی آگا پلیییییییییس بیا دهواش تن . بعد هم اومدی سر جات نشستی و گفتی الام میاد میبرت و قیافه ما و شما هم همین شکلی و حق به جانب .
سارا و مهربونی :
عزیز دلم خانومی شما خیلی مهربون و دلسوزی و تا با یکی از بچه ها سر اسباب بازی دعواتون میشه و طرف مقابل گریه میکنه و یا کوتاه نمیاد شما خیلیییییییییییی خوشگل میگی بیا عژیژم بیاااااااااااا بگیر واسه خودته؟؟؟؟؟؟؟؟باااااااش بیا بازی تن .
الهییییییییییییییی فدای مهربونیه شما بشم خانومی .
سارا و نظم :
وقتی هم از جایی میایم خونه شما میشینی رو پله و کفشات رو خودت در میاری و بعدش هم حتما جورابت رو در میاری و پرت میکنی تو خونه و کفشهات رو خیلی خوشگل ومرتب میگذاری توی جا کفشی د