سفر به رامسر
سلام اول معذرت خواهی میکنم به خاطر این فاصله ای که تو آپ کردن وبلاگ افتاد . علت هم فقط مدرسه رفتن گل پسر و زیاد شدن کارهای من بوده .
جونم براتون بگه هفته پیش یه سفر دو روزه به شهر رامسر داشتیم به همراه ویدا جون و همسرش و نی نیه خوشگلش وانیا جون و خوانواده همسرش .
چهارشنبه بعد از ظهر راهی سفر شدیم و شب به رامسر رسیدیم یه ویلای خوشگل روبه روی دریا
دریا به حدی تمیز و آبی بود که همه موجوداتی که توی دریا بودن کاملا پیدا بود و امیر سهیل خان مداااااام مشغول گرفتن اونها با یه آبکش بود و دو روز که اونجا بودیم رو با همون ها سرگرم بود و یا پروانه و حلزون ها این جوری
روز پنج شنبه رو به شهربازی و تلکابین رفتیم و البته به خاطر سردیه هوا و بارش بارون و مه دیگه تلکابین رو سوار نشدیم و فقط از وسایل شهر بازی استفاده کردیم اولین وسیله که سوار شدیم ترن بود که به اصرار ما بابا حمید هم که اصلا هیچ وقت سوار وسیله ها نمیشد دلش سوخت و به قول خودش خام حرفای امیر حسین و حمید برادرش شد و اومد سوار شد و از همون اول هم گفت که نمیبخشمتون
و قیافه ما هم بعد ترن راه افتاد و بعد از سر بالایی یه دفعه واگن ما چرخید و من و بعد جیغ های ما شروع شد و سارا خانوم هم اون پایین از صدای ما ترسید و شروع به گریه کرد و دیگه ساکت نشد
و بعد از اتمام این بازی همه این شکلی شده بودیم
خلاصه جاتون خالی خیلیییییییییییییی عالی بود مخصوصا برای من که ٩ سال بود سوار هیچ وسیله ای نشده بودم و یه هیجان عالی نیاز داشتم بعد رفتیم سراغ سقوط آزاد و بعد هم سفینه که همزمان تاپ هم میخورد و با زمین زاویه ٩٠ درجه پیدا میکرد البته دیگه فقط من با بقیه سوار شدیم و شما ها و بابا حمید فقط نظاره گر بودین و البته سارا که با دهنی باز و چشمانی اشک بار به ما مینگریست
حالا چند تا عکس از اون سفر رو البته در ادامه مطلب میگذارم
این وسیله ای هست که من سوار شدم و اتفاقی تو نت دیدمش
سارا کنار ساحل روبروی ویلا
امیر سهیل بلا مشغول گرفتن به قول خودش میگو
وانیا کوچولو
امیر سهیل در شهربازی رامسر
سارا در شهربازی
پرنسس و عشقم